تصدیر (علم بدیع)تَصْدیر، در علم بدیع به تکرار کلمۀ آخر بیت در اول، در حشو یا در آخر مصراع اول همان بیت و یا در اول مصراع دوم یا در اول بیت بعد گفته میشود. در نثر نیز، تکرار لفظ اول یک جمله در آخر آن است. در شکلگیری این صنعت سه دیدگاه صوری، معنایی و صوری-معنایی وجود دارد. برخی از اشکال تصدیر مورد اتفاق تمام علمای بلاغت است اما در برخی از اشکال اختلاف نظر وجود دارد. ۱ - تصدیر در شعرمشتمل بر دو صنعت رد العجز علی الصدر و رد الصدر علی العجز است که مطابق، مطابقه و مصدَّر نیز خوانده شده است. [۱]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۲۷، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۲]
رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۱۸، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
در شکلگیری این صنعت و طبقهبندی آن دو دیدگاه وجود دارد. البته برخی نیز دیدگاه سومی آمیخته از صوری و معنایی ارائه دادهاند.۱.۱ - دیدگاه صوریدیدگاه صوری، که بر طبق آن، جایگاه تکرار کلمات، در بیت تعیین میشـود. بدیـن ترتیب، کلمـهای کـه در پـایـان بیت (= عجز) قرار گرفته است، تکرار آن در ۴ جایگاه محتمل است و در نتیجه ۴ شکل به دست میآید: شکل اوّل: صدر ــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ عجز شکل دوم: ــــــــــ حشوــــــ ـــــــــــــــــ عجز شکل سوم: ـــــــــــــ عروض ـــــــــــــــــ عجز شکل چهارم: ـــــــــــــــــــــ ابتدا ــــــــــــ عجز [۳]
نک: خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ص۴۰۰، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۴]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص فی علوم البلاغة، ص۳۹۳، به کوشش عبدالرحمان برقومی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
۱.۱.۱ - اختلاف در قسم پنجمدر مفتاح العلوم، با افزودن حشو مصراع دوم به عنوان محل دیگری که واژۀ آخر بیت در آن تکرار میشود، از پنجمین قسم رد العجز علی الصدر سخن میرود، اما بیشتر علمای بلاغت، قسم پنجم را بیوجه میشمارند و چنین استدلال میکنند که تکرار در حشو مصراع دوم، برخلاف تکرار در حشو مصراع اول، صدارتی ندارد تا معنای رد العجز علی الصدر متحقق گردد و همان ۴ شکل را معتبر میشمارند. پیش از سکاکی، در کتاب البدیع از میان ۳ شکل، شکل سوم، شکل اول، شکل چهارم و به لحاظی، از شکل چهارم و پنجم سخن در میان آمده است. [۹]
ابنمعتز، عبدالله، البدیع، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاحی، قاهره، ۱۹۴۵م.
این طبقهبندی صرفاً صوری و ظاهری است و در آن توجهی به معنای واژههای مکرر نشده است.۱.۱.۲ - صور تصدیر در کتب فارسیدر دو کتاب از ۳ کتاب کهن بلاغی، به زبان فارسی، یعنی ترجمان البلاغه و حدایق السحر، صورت و معنا درآمیخته، و ۶ گونه صنعت رد العجز علی الصدر به دست داده شده است. [۱۰]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۲۷-۳۰، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۱]
رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۱۸-۲۲، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
و در سومین کتاب یعنی المعجم، بدون توجه به شکلهای مختلف این صنعت، تصریح شده است که رد الصدر الی العجز، تکرار نخستین واژۀ بیت است در آخر همان بیت، مثلِ این بیتِ عضایری رازی: «عصا بر گرفتن نه معجز بوَد/ همیاژدها کرد باید عصا» و تکرار واژۀ آخر بیت در اول بیت بعد، صنعت رد العجز الی الصدر نام دارد. [۱۲]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۲، تهران، ۱۳۸۸ش.
۱.۲ - دیدگاه معناییدیدگاه معنایی، و آن بیان وجوه اشتراک واژههای مکرر، با توجه به جنبۀ معنایی آنهاست: الف ـ اشتراک در لفظ و اختلاف در معنـا مثـل دوش (= دیشـب) بـا دوش (= کتـف و شـانـه)؛ ب ـ اشـتـراک در لفـظ و مـعنـا، مثـل عـصا (= چـوبدستـی)؛ ج ـ اشتـراک در ریشـه (= اشتـقـاق) مثـلِ «عـزل» و «معزول»؛ د ـ شباهت در اشتقاق (= شبه اشتقاق) مثل «نال» و «ناله». ۱.۳ - دیدگاه صوری-معناییبیشتر کتابهای بلاغی، از درآمیختن دیدگاه صوری با دیدگاه معنایی، اشکال گونـاگون، از ۶ تـا ۱۶ شکل بـه دست میدهند: ۶ شکل [۱۶]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۲۷-۳۰، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۷]
رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۱۸-۲۲، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۱۸]
رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، ج۱، ص۲۳، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۹]
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، ج۱، ص۲۶- ۲۸، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
۱۱ شکل [۲۰]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۲۵۲، تبریز، ۱۳۷۷ش.
۱۶ شکل یا ۱۶ قسم که از ضرب ۴ احتمال در ۴ احتمال یعنی درآمیختن دیدگاه صوری و معنایی به دست میآید. [۲۳]
مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، ص۳۵۷-۳۶۲، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۲۴]
معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۹، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۵]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰، شیراز، ۱۳۴۰ش.
۱.۳.۱ - اقسام شانزدهگانهبدین ترتیب که اولاً، از تکرار لفظی که در آخر بیت قرار گرفته است و اصطلاحاً «عجز» نامیده میشود، در مواضع چهارگانۀ بیت (= اوّل، حشو، آخر مصراع اول و اول مصراع دوم) ۸ شکل یا ۸ گونه رد العجز علی الصدر پدید میآید؛ چرا که اگر دو لفظ مکرر، دارای معنای متفاوت باشد و از تکرار آن دو جنـاس تـام به وجـود آید، مثـل تکرار «دوش (= دیشب)» و «دوش (= کتف و شانه)» ۴ قسم، و از تکرار دو لفـظ مکـرر کـه دارای یـک معنـی است مثـل تکـرار «عـصا (= چوبدستی)» در مواضع چهارگانه نیز ۴ قسم حاصل میشود. ثانیاً، ۴ قسم از تکرار یکی از مشتقات لفظ آخر بیت، در مواضع چهارگانه پدیدار میگردد، مثل تکرار «معزول» که مشتق از «عزل» (= عجز) است. ثالثاً، ۴ قسم هم در اثر تکرار لفظی که به «عجز» شباهت دارد، در مواضع چهارگانه، شکل میگیرد. مثل تکرار «ناله» که به «نال» (= عجز) شباهت دارد و گمان میرود هر دو از یک ریشه گرفته شدهاند. [۲۸]
مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، ص۳۵۷-۳۶۲، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۲۹]
معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۹، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۳۰]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰، شیراز، ۱۳۴۰ش.
۱.۳.۲ - قسم هفدهمهفدهمین قسم تصدیر تکرار لفظ آخر بیت در اول بیت بعد است، یعنی نشاندن «عجز» بیتی بر «صدر» بیت بعد. از آنجا که در این گونه تصدیر میتوان هم دیدگاه معنایی، هم اشتراک در لفظ، اشتراک در لفظ و معنی، اشتقاق و شبهاشتقاق را لحاظ کرد، این گونه تصدیر نیز به ۴ قسم تقسیم میشود و اقسام شانزده گانه به ۲۰ قسم میرسد. در بیشتر کتابها از این قسم تصدیر سخنی نرفته است. در کتاب المعجم با نگاهی دیگر و تفسیری که میتوان آن را خلاف تفسیر رایج به شمار آورد، از دو صنعت با نامهای رد الصدر الی العجز، منطبق با آنچه در بیشتر یا تمام کتابهای بلاغی از آن به رد العجز علی الصدر تعبیر میشود و صنعت رد العجز الی الصدر ــ که در کتب قدما بدان اشارهای نکردهاند ــ سخن در میان آمده است و گونۀ اول تکرار واژۀ نخستین یک بیت (= صدر) در آخر همان بیت و گونۀ دوم تکرار واژۀ آخر (= عجز) یک بیت در آغاز بیت بعد تفسیر شده است. [۳۱]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۲، تهران، ۱۳۸۸ش.
این نکته نیز در خور توجه است که در بیشتر کتابهای بلاغی در تعبیر «رد العجز... الصدر» از حرف جر «علی»، و در برخی کتابها مثل مفتاح العلوم از حرف جر «الی» استفاده شده است، اما تفسیر صاحب مفتاح با تفسیر دیگر علمای بلاغت یکسان است و تنها صاحب المعجم با استفاده از حرف جر «الی» تفسیری متفاوت از صنعت تصدیر به دست داده است. [۳۳]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۲، تهران، ۱۳۸۸ش.
۲ - تصدیر در نثردر نثر، تصدیر چنان است که یکی از دو واژۀ مکرر، دو واژۀ دارای صنعت جناس تام، یا ملحق به جناس (= جناس غیرتام)، و یا دو لفظ مشتق از یک ریشه، در اول و آخر یک جمله (= یک فقرۀ نثر) تکرار شود، [۳۴]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۳۹۹-۴۰۰، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳۶]
مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، ص۳۵۷، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش.
مانند تکرار واژۀ «بیگانه» در اول و آخر عبارتِ «بیگانه که دوست باشد، خویش است و خویش که دشمن باشد، بیگانه»، و تکرار دو واژۀ «پروانه» در اول و آخر جملۀ «پروانه را در حضور شمع، چه حاجت پروانه» که یکی به معنی «پروانۀ شمع» است و دیگری به معنی «رخصت و اجازه» که حاصل آن شکلگرفتن صنعت جناس تام خواهدبود. [۳۷]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۶۸- ۶۹، تهران، ۱۳۶۱ش.
۳ - فهرست منابع(۱) ابنمعتز، عبدالله، البدیع، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاحی، قاهره، ۱۹۴۵م. (۲) تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش. (۳) تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، به کوشش خطیب قزوینی، کتابفروشی نجفی. (۴) تفتازانی، مسعود، المطول، قم، مکتبة الداوری. (۵) خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۶) خطیب قزوینی، محمد، التلخیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمان برقومی، قاهره، ۱۳۵۰ق. (۷) رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م. (۸) رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش. (۹) رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، ۱۳۴۰ش. (۱۰) رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش. (۱۱) سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۱۲) شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تبریز، ۱۳۷۷ش. (۱۳) شمس قیس رازی، محمد، المعجم، تهران، ۱۳۸۸ش. (۱۴) معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۵) همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۱۶)مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصدیر»، شماره۵۹۴۹. |